کد مطلب:315201 شنبه 1 فروردين 1394 آمار بازدید:192

عنایتی دیگر (2)
16- در همان سفر به كربلای معلا وقتی به مهران رسیدیم، به راننده گفتیم: شما قرارتان با راننده های دیگر كجا است؟



[ صفحه 428]



گفت: نمی دانیم، یعنی صحبت نكردیم كه كجا همدیگر را ببینیم.

من از ماشین پیاده شدم و با منزل جناب آقای اشعری تماس گرفتم و گفتم: ما كجا برویم؟

گفت: به مهمانپذیر بهشت.

گفتم: كجاست؟

گفت: در همان مهران و قطع كرد.

طولی نكشید كه با نماینده ی او یعنی جناب آقای حاج علی واحدی حفظه الله برخوردیم، گفت: در اینجا - اشاره به خیابانی كرد - در مهمانپذیر بهشت هستیم و آقای اشعری جواب نمی دهد و تلفن او خاموش است، با تلفن های زیاد كه كردیم هیچ اثری از آقای اشعری ندیدیم.

در همان حال متوسل به حضرت ابوالفضل العباس علیه السلام شدم و هزار صلوات نذر آن حضرت نمودم، خدا شاهد است كه بعد از نذر ما، با اولین تماس آقای اشعری جواب داد.

گفت: من پنج كیلومتری مهران هستم، بروید داخل نوبت بگیرید. ما همین كار را كردیم.